کد مطلب:276476 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

حضرت صاحب الزمان در حق او دعا می کند
چون مقتضای شكر احسان همین است، و دلیل بر آن فرمایش مولی صاحب الزمان علیه السلام در دعایی است كه در مهج الدعوات می باشد، و كسانی كه برای یاری دین تو از من پیروی می كنند نیرومند كن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار ده، و بر بدخواهان من و ایشان پیروزشان گردان.... [1] .

بدون شك دعا كردن برای آن حضرت و برای تعجیل فرج آن جناب، تبعیت و نصرت است، چون یكی از اقسام نصرت و یاری ایمان و حضرت صاحب الزمان علیه السلام، یاری كردن به زبان است، و دعا برای آن حضرت یكی از انواع یاری كردن به زبان می باشد.

و نیز دلیل بر این معنی است كه در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل آیه شریفه: «وَإِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بَأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»؛ [2] و هرگاه مورد تحیّت [بدرود و ستایش] واقع شدید، به بهتر یا نظیر آن پاسخ دهید. گفته: سلام و كارهای نیك دیگر. [3] .

واضح است كه دعا از بهترین انواع نیكی است، پس اگر مؤمن برای مولای خود خالصانه دعا كند مولایش هم برای او خالصانه دعا می نماید، و دعای آن حضرت كلید هر خیر و داس هر شرّ است. شاهد و مؤیّد این مدّعا روایتی است كه قطب راوندی در خرایج



[ صفحه 448]



آورده كه گفت: جمعی از اهل اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابوجعفر محمد بن علویه نقل كردند كه: شخصی به نام عبد الرحمن مقیم اصفهان شیعه بود. از او پرسیدند: چرا به امامت حضرت علی النقی علیه السلام معتقد شدی؟ گفت: چیزی دیدم كه موجب شد من این چنین معتقد شوم، من مردی فقیر ولی زبان دار و پرجرأت بودم، در یكی از سال ها اهل اصفهان مرا با جمعی دیگر برای شكایت به دربار متوكّل بردند، در حالی كه در آن دربار بودیم دستوری از سوی او بیرون آمد كه علی بن محمد بن الرضاعلیهم السلام احضار شود. به یكی از حاضران گفتم: این مرد كیست كه دستور احضارش داده شده؟ گفت: او مردی علوی است كه رافضیان معتقد به امامتش هستند. سپس گفت: چنین می دانم كه متوكّل او را برای كشتن احضار می كند. گفتم: از این جا نمی روم تا این مرد را ببینم چگونه شخصی است؟ گوید: آن گاه او سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه، در دو صف ایستاده به او نگاه می كردند. هنگامی كه او را دیدم، محبتش در دلم افتاد، بنا كردم در دل برای او دعا كردن كه خداوند شرّ متوكّل را از او دفع نماید، او در بین مردم پیش می آمد و به كاكل اسبش نگاه می كرد، و به چپ و راست نظر نمی افكند. من در دل پیوسته برایش دعا می كردم. هنگامی كه كنارم رسید صورتش را به سویم گردانید، آن گاه فرمود: خداوند دعایت را مستجاب كند، و عمرت را طولانی و مال و فرزندت را زیاد سازد.

از هیبت او به خود لرزیدم و در میان رفقایم افتادم، پرسیدند: چه شد؟ گفتم: خیر است و به هیچ مخلوقی نگفتم. پس از این ماجرا به اصفهان بازگشتیم، خداوند به بركت دعای او راه هایی از مال بر من گشود به طوری كه امروز من تنها هزار هزار درهم ثروت در خانه دارم غیر از مالی كه خارج از خانه ملك من است، و ده فرزند دارا شدم، و هفتاد و چند سال از عمرم می گذرد، من به امامت این شخص قائلم كه آنچه در دلم بود دانست و خداوند دعایش را درباره ام مستجاب كرد. [4] .

می گویم: ای خردمند نگاه كن چگونه امام هادی علیه السلام دعای این مرد را پاداش داد به این كه در حق او دعا كرد به آنچه دانستی. با این كه در آن هنگام او از اهل ایمان نبود، پس



[ صفحه 449]



آیا چگونه درباره حضرت صاحب الزمان علیه السلام فكر می كنی؟ به گمانت اگر برایش دعا نمایی او دعای خیر در حقّت نمی كند، با این كه تو از اهل ایمان هستی؟ نه سوگند به آن كه انس و جنّ را آفرید، بلكه آن جناب برای اهل ایمان دعا می كند، هرچند كه خودشان از این جهت غافل باشند، زیرا كه او ولیّ احسان است. و آنچه در بخش چهارم كتاب آوردیم - در حرف «د» - برای استدلال كافی است.

در تأیید آنچه در این جا ذكر شد یكی از برادران صالح برایم نقل كرد كه آن حضرت علیه السلام را در خواب دیده، آن حضرت به او فرموده اند: من برای هر مؤمنی كه پس از ذكر مصائب سید الشهدا در مجالس عزاداری دعا نماید، دعا می كنم.

از خداوند توفیق انجام این كار را خواهانیم كه البته او مستجاب كننده دعاها است.


[1] مهج الدعوات: 302.

[2] سوره نساء، آيه 86.

[3] تفسير القمي: 145:1.

[4] الخرايج: باب حادي عشر في معجزات الامام علي بن محمد الهادي عليه السلام.